دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی flavored )

flavored

تلفظ آنلاین

fla‧voured , flavored /ˈfleɪvəd $ -vərd/ adjective

flavor :

طعم، مزه

مزه وبو، طعم، مزه دار کردن، خوش مزه کردن، چاشنی زدن به، معطرکردن، روانشناسی: طعم

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» flavored
» flavorful
» flavoring
» flavorless
» flavorous

English Dictionary

fla‧voured British English, flavored American English /ˈfleɪvəd $ -vərd/ adjective

1. strawberry-flavoured/chocolate-flavoured etc tasting of STRAWBERRIES, chocolate etc

2. having had a flavour added:

flavored coffees

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲