flied

تلفظ آنلاین

/flaıd/

fly :
پرواز کردن؛ مگس
حشره پردار، پرش، پراندن، پرواز دادن، به هوا فرستادن، افراشتن، زدن، گریختن از، فرار کردن از، در اهتراز بودن، توپ هوایی، طعمه مصنوعی به شکل حشره (ماهیگیری)، طول پرچم، تیز هوش، چابک وزرنگ، مهندسی: پریدن، پرواز، ورزش: طعمه مصنوعی به شکل حشره، فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد تور، نظامی: پریدن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
flied (flīd)
intr.v.
Past tense and past participle of fly1.

[TahlilGaran] American Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.