fly :پرواز کردن؛ مگس
حشره پردار، پرش، پراندن، پرواز دادن، به هوا فرستادن، افراشتن، زدن، گریختن از، فرار کردن از، در اهتراز بودن، توپ هوایی، طعمه مصنوعی به شکل حشره (ماهیگیری)، طول پرچم، تیز هوش، چابک وزرنگ، مهندسی: پریدن، پرواز، ورزش: طعمه مصنوعی به شکل حشره، فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد تور، نظامی: پریدن