fundal

fundal adjective. ['fʌnd(ǝ)l]

fund :
پشتوانه
قرضه دولتی، سهام، دارایی، اعتبار مالی، موجودی، تنخواه، ذخیره وجوه احتیاطی، صندوق، سرمایه ثابت یا همیشگی، پشتوانه، تهیه وجه کردن، سرمایه گذاری کردن، حقوقی: صندوق، بازرگانی: ذخیره، سرمایه، دارایی، نظامی: سرمایه
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
fundal adjective. ['fʌnd(ǝ)l] L19.
[from FUNDUS + -AL1.]
Medicine. Of or relating to the fundus of an organ, esp. the uterus or the eyeball.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.