دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی funker )

funker

هراس، وحشت، بیم، آدم ترسو، بوی بد، کج خلقی، عبوسی، طفره زدن، رم کردن بدبو کردن، دود ایجاد کردن، عصبانی کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

See more results:

Synonyms & Related Words

funker
[noun]
Synonyms: coward, chicken, craven, dastard, funk, poltroon, quitter, yellowbelly

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲