دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی godchild )

godchild

تلفظ آنلاین

god‧child /ˈɡɒdtʃaɪld $ ˈɡɑːd-/ noun (plural godchildren /-tʃzldrən/) [countable]

Irregular Forms: (pl) godchildren

طفلی که در موقع تعمید به فرزند خواندگی شخص در می آید، فرزند خوانده، بچه تعمیدی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» godchild
» goddammit
» goddamn
» goddamned
» goddaughter

English Dictionary

god‧child /ˈɡɒdtʃaɪld $ ˈɡɑːd-/ noun (plural godchildren /-tʃzldrən/) [countable]
the child that a godparent promises to help and to teach Christian values to. This promise is made at a baptism ceremony.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲