hander

hander noun. ['handǝ]
hander noun. ['handǝ] colloq.

hand :
دست
دسته، عقربه، دستخط، خط، شرکت، دخالت، طرف، پهلو، پیمان، امضا، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، یک وجب، نفر، یاری دادن، حقوقی: دستخط، ورزش: خطای دست، میله های تسخیر شده حریف در پایان، بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب، وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیارد را در هر نقطه گذاشت، نظامی: دست به دست کردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
hander noun1. ['handǝ] L17.
[from HAND verb + -ER1.]
A person who hands, delivers, or passes. Usu. with back, down, on, over, etc.
Leigh Hunt The hander down of his likeness to posterity.

[TahlilGaran] English Dictionary

hander noun2. ['handǝ] colloq. M19.
[from HAND noun + -ER1.]
A blow on the hand.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.