inbreeding

تلفظ آنلاین

inbreeding /ˈɪnbriːdɪŋ/ noun [uncountable]

تخم کشی از جانوران هم تیره، تولید و تناسل در میان هم نژادها، درون همسری، روانشناسی: تخم کشی بسته
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
کامپیوتر: زادولد-ازدیادکامپیوتر: فراوانی، ازدیادپزشکی: درون زادیزیست شناسی: پرورش خویشاوندی یا خویش جفتی، تولید نتاج بوسیله والدینی که رابطه فامیلی آنها از میانگین رابطه فامیلی گله بیشتر است. پرورش خویشاوندان معمولا نسبت ژنهای هموزیگوت در یک جمعیت همخون را افزایش می دهد

[TahlilGaran] Persian Dictionary

inbreeding /ˈɪnbriːdɪŋ/ noun [uncountable]
when children, animals, or plants are produced from closely related members of the same family:
He was born with a rare bone disease, probably the result of aristocratic inbreeding.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.