indexation

تلفظ آنلاین

/ın'dek'seıʃən/

index :
شاخص
اندکس، نما (در ریاضی)، خط شاخص، شاخص (در آمار)، راهنما (مثلا در جدول و پرونده)، (درکتاب) جا انگشتی، نمایه، راهنمای موضوعات، فهرست راهنما، دارای فهرست کردن، به فهرست درآوردن، نشان دادن، به صورت الفبایی (چیزی را) مرتب کردن، انگشت سبابه، زیر نویس، زیر نویسی، فهرست اعلام، کامپیوتر: فهرست نمودن، عمران: شاخص، معماری: نما، شیمی: شاخص، روانشناسی: نمایه، زیست شناسی: شاخص، بازرگانی: شاخص، ورزش: اندیس، علوم هوایی: اندیس، نظامی: نمودار
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
See main entry: index

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.