دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی indirected )

indirected

غیر مستقیم، با واسطه

ناراسته، غیر مستقیم، پیچیده، غیر سر راست، کج، مهندسی: با واسطه، معماری: نا راست، حقوقی: غیر مستقیم، روانشناسی: غیر مستقیم، ورزش: غیر مستقیم

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

See more results:

English Dictionary

indirected adjective.rare. E17-E19.
[from IN-³ + directed pa. pple of DIRECT verb.]
Not directed or guided.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲