induction ●○○○○
ACADEMIC
in‧duc‧tion /ɪnˈdʌkʃən/ noun
اقامه، برقراری، القا کردن، کسب کردن، قیاس کل از جزء، استنتاج، القاء، ایراد، ذکر، پیش سخن، مقدمه، استقراء، مهندسی: اندوکسیون، کامپیوتر: القاء، مهندسی: القا، معماری: القاء، حقوقی: القاء، شیمی: القاء، روانشناسی: ورود، بازرگانی: استقراء، علوم هوایی: مکش، نظامی: پذیرش
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionaryمهندسی: القای،
کامپیوتر: القای،
شیمی: القای، اندوکسیون،
مهندسی: استقرای، اقامه، برقراری، القای،
حقوق: القای، مکش،
هواپیمایی: القای،
معماری: القا کردن، القای، کسب کردن، پذیرش،
نظامی: استقرای، القای، ورود،
روانشناسی: القا،
مهندسی: استقرای،
اقتصاد: قیاس، قیاس کل از جزی، استنتاج، القای، ایراد، ذکر، پیش سخن، مقدمه، استقرایالقای،
کامپیوتر: القای،
شیمی: القای، اندوکسیون،
مهندسی: استقرای، اقامه، برقراری، القای،
حقوق: القای، مکش،
هواپیمایی: القای،
معماری: القا کردن، القای، کسب کردن، پذیرش،
نظامی: استقرای، القای، ورود،
روانشناسی: القا،
مهندسی: استقرای،
اقتصاد: قیاس، قیاس کل از جزی، استنتاج، القای، ایراد، ذکر، پیش سخن، مقدمه، استقرای
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
Synonyms & Related Wordsinduction[noun]Synonyms: initiation, inaugural, inauguration, installation, investiture
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
English Dictionaryin‧duc‧tion AC /ɪnˈdʌkʃ
ən/
noun1. [uncountable and countable] the introduction of someone into a new job, company, official position etc, or the ceremony at which this is done
induction course/programme/period etc
a two-day induction course Mrs Simpson is responsible for the induction of new library staff.2. [uncountable and countable] medical the process of making a woman give birth to her baby by giving her a special drug
3. [uncountable] technical the production of electricity in one object by another that already has electrical or
magnetic power
4. [uncountable] technical a process of thought that uses known facts to produce general rules or principles ⇒
deduction [TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲