دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی instantial )

instantial

instantial adjective. [ɪn'stanʃ(ǝ)l]

instant :

فوری

مربوط به زمان جاری، دم، آن، لحظه، کنونی، روانشناسی: لحظه، بازرگانی: فوری

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» instantial
» instantiate
» instantiating the class
» instantly
» instar

English Dictionary

instantial adjective. [ɪn'stanʃ(ǝ)l] M17.
[from Latin instantia INSTANCE noun + -AL¹.]
Of or pertaining to an instance or instances; providing an instance.
instantial premiss Logic a premiss concerned with or arising from a particular case.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲