institutionalism

تلفظ آنلاین

institutionalism noun. [ɪnstɪ'tju:ʃ(ǝ)n(ǝ)lɪz(ǝ)m]

مکتب اصالت نهاد، سیاست ترویج امور خیریه و اصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی (نه از راه مجازات)، سیاست خیریه و اخلاقی، بنیاد گرایی، بازرگانی: نهادگرائی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
institutionalism noun. [ɪnstɪ'tju:ʃ(ǝ)n(ǝ)lɪz(ǝ)m] M19.
[from INSTITUTIONAL + -ISM.]
The system of institutions; belief in such a system. Also spec., the principles of institutional religion; the characteristics of institutional life.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.