دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی intermedial )

intermedial

intermedial adjective & noun. [ɪntǝ'mi:dɪǝl]

وساطت کننده، میانه، متوسط، وساطت آمیز، میانجی گری کننده

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» intermedial
» intermediary
» intermediate
» intermediate amplifier
» intermediate anneal

English Dictionary

intermedial adjective & noun. [ɪntǝ'mi:dɪǝl] L16.
[from INTER- 1 + MEDIAL.]
A. adjective.
1. Intermediate. L16.

2. = INTERMEDIARY adjective 2. M17-M19.
b. noun. An intermediate. Long rare. E17.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲