دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی intestation )

intestation

intestation noun. [ɪntɛ'steɪʃ(ǝ)n] rare.

بدون وصیت، متوفای بی وصیت، فاقد وصیت نامه، حقوقی: کسی که بدون وصیت می میرد، کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» intestation
» intestinal
» intestinal parasite
» intestine
» intestines

English Dictionary

intestation noun. [ɪntɛ'steɪʃ(ǝ)n] rare. M19.
[from IN-³ + TESTATION, after intestate.]
Deprivation of the right of making a will.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲