دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی intorted )

intorted

intorted adjective. [ɪn'tɔ:tɪd] Now rare.

در هم پیچیده

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» intorted
» intoxicant
» intoxicate
» intoxicated
» intoxicating

English Dictionary

intorted adjective. [ɪn'tɔ:tɪd] Now rare. E17.
[from Latin intort- pa. ppl stem of intorquere, from IN-² + torquere to twist: see -ED¹.]
Twisted or curled inwards; twisted, wreathed, involved (lit. & fig.).

[TahlilGaran] English Dictionary ▲