intruded

تلفظ آنلاین

intruded adjective. [ɪn'tru:dɪd]

intrude :
مزاحم شدن، سرزده آمدن، فضولانه آمدن، بدون حق وارد شدن، به زور داخل شدن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
intruded adjective. [ɪn'tru:dɪd] M16.
[from INTRUDE + -ED1.]
1. Brought, crowded, or thrust in, esp. forcibly or without consent. M16.

2. Geology. = INTRUSIVE adjective 2b. M19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.