invert
in‧vert /ɪnˈvɜːt $ -ɜːrt/ verb [transitive]
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن، برگرداندن، کف زیر پل (در رودخانه)، کفبندی، کفبند (در رودخانه)، برگشتگی، برگردانی، بالعکس کردن، سوء تعبیر، انحراف، سخن واژگون، قلب عبارت، معکوس کردن نسبت، علوم مهندسی: وارونه کردن، کامپیوتر: وارون کردن، عمران: ابگذر، معماری: رادیه، روانشناسی: هم جنس خواه
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionary الکترونیک: وارون کردن،
کامپیوتر: جریان دایم را به جریان متناوب تبدیل کردن، برگرداندن، وارونه کردن،
علوم مهندسی: کف زیر پل،
در رودخانه :، کفبندی، کفبند،
در رودخانه :، رادیه،
معماری: ابگذر،
عمران: هم جنس خواه،
روانشناسی: برگشتگی، برگردانی، بالعکس کردن، سوی تعبیر، انحراف، سخن واژگون، قلب عبارت، معکوس کردن نسبت
کامپیوتر: بر عکس کردن
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
Synonyms & Related Words invert[verb]Synonyms: overturn, reverse, transpose, upset, upturn
Related Words: flip,
turn down,
turn over [TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
English Dictionary in‧vert /ɪnˈvɜːt $ -ɜːrt/
verb [transitive] formal[
Date: 1500-1600;
Language: Latin;
Origin: invertere, from vertere 'to turn']
to put something in the opposite position to the one it was in before, especially by turning it upside down
(=the bottom is on the top and the top is on the bottom) ⇒
upside down [TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲