دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی latching )

latching

تلفظ آنلاین

latching noun. ['latʃɪŋ]

ضامنی کردن، چفتی کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» latching
» latchkey
» latchkey child
» latchkey kid
» latchstring

English Dictionary

latching noun. ['latʃɪŋ] LME.
[from LATCH verb¹ + -ING¹.]
1. The action of LATCH verb¹. Only in LME.

2. Nautical. = LASKET. Also latchings key. Usu. in pl. L18.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲