دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی malignancy )

malignancy

تلفظ آنلاین

ma‧lig‧nan‧cy /məˈlɪɡnənsi/ noun (plural malignancies)

ردائت، زیان آوری، بدخواهی، کینه جویی، خباثت، نحوست

بدخیمی، بدخواهی، بدجنسی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» malignancy
» malignant
» malignantly
» malignation
» maligning

Advanced Persian Dictionary

پزشکی: بدخیمی

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

Synonyms & Related Words

malignancy
[noun]
Synonyms: malice, despite, grudge, ill will, malevolence, maliciousness, malignity, spite, spitefulness, spleen

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

ma‧lig‧nan‧cy /məˈlɪɡnənsi/ noun (plural malignancies)

1. [countable] medical a tumour

2. [uncountable] formal a feeling of great hatred

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲