mindly

mind :
ذهن؛ مواظبت کردن، ملتفت بودن، اعتنا کردن، حذر کردن
در نظر داشتن، نگهداری کردن، رسیدگی کردن، نظر، نیت، خاطر، ذهن، خیال، مغز، فهم، فکر چیزی را کردن، یادآوری کردن، تذکر دادن، مراقب بودن، مواظبت کردن، ملتفت بودن، تصمیم داشتن، حقوقی: رای، روانشناسی: ذهن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
mindly adjective.LME.
[from MIND noun1 + -LY1.]
1. Mindful, conscious. Only in LME.

2. Of or pertaining to the mind; mental. LME-M19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.