monogyny

تلفظ آنلاین

monogyny noun. [mǝ'nɒdʒɪni]

یک زنی، یک جفت گیری، یک زن گیری، داشتن یک زن، حقوقی: یک زن گزینی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
monogyny noun. [mǝ'nɒdʒɪni] L19.
[from Greek MONO- + gunē woman, wife: see -Y3.]
The practice or custom of mating with only one female, or of having only one wife at a time.

monogynist noun a person who practises or advocates monogyny L19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.