multiplex
mul‧ti‧plex /ˈmʌltəpleks, ˈmʌltɪpleks/ (also ˌmultiplex ˈcinema) noun [countable]
multiplex adjective
دستگاه مولتی پلکس، تسهیم کردن، تسهیم، چندتایی، متعدد، مرکب، (درتلفن وتلگراف) چند خبر را همزمان بر روی یک سیم فرستادن، کامپیوتر: مخابره ترکیبی، علوم نظامی: دستگاه پرژکتوری که چند عکس را روی هم مخلوط می کند وسیله چند چانلی
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionary الکترونیک: تسهیم کردن، تسهیم، مخابره ترکیبی،
کامپیوتر: دستگاه مولتی پلکس، دستگاه پرژکتوری که چند عکس را روی هم مخلوط می کند وسیله چند چانلی،
علوم نظامی: تسهیم کردن، تسهیم، چندتایی، متعدد، مرکب، (درتلفن وتلگراف) چند خبر را همزمان بر روی یک سیم فرستادن
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
Synonyms & Related Words multiplex[adjective]Synonyms: manifold, diverse, diversiform, multifarious, multifold, multiform, multivarious
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
English Dictionary I. mul‧ti‧plex1 /ˈmʌltəpleks, ˈmʌltɪpleks/ (
also ˌmultiplex ˈcinema British English)
noun [countable][
Date: 1500-1600;
Language: Latin;
Origin: adjective, 'multiple', from multi- ( ⇒ multi-) + -plex '-fold']
a cinema that has several different rooms in which it can show films
[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲
II. multiplex2 adjective technical having many different parts
[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲