دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی orphaned )

orphaned

/'ɔ:fənd/

اخرین خط یک پاراگراف که در بالای یک صفحه از متن تنها قرار دارد، طفل یتیم، بی پدر و مادر، یتیم کردن، کامپیوتر: جدا افتاده در صفحه اخر، حقوقی: یتیم، روانشناسی: یتیم

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» orphaned
» orphanhood
» orphanize
» orpheus
» orpheus and eurydice

Synonyms & Related Words

orphaned
[adjective]
Synonyms: orphan, parentless, unparented

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲