platformed

platformed adjective. ['platfɔ:md]

platform :
سکو
سکوی شیرجه، سطحه، کف راه، پایه نصب، سکو، صحن، مرام، خط مشی، سخن رانی کردن، در جای بلند قرار دادن، کامپیوتر: پایگاه، معماری: جایگاه خطابه، ورزش: تخته 4 در 4 متر مسابقه وزنه برداری، مرام، خط مشی (حزب)، حقوقی: خط مشی، علوم هوایی: رسانگر حامل گیرنده، نظامی: خط مشی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
platformed adjective. ['platfɔ:md] M17.
[from PLATFORM noun, verb: see -ED2, -ED1.]
Formed as a platform, level-topped; elevated as on a platform or plateau; provided with a platform.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.