دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی platoon )

platoon

تلفظ آنلاین

pla‧toon /pləˈtuːn/ noun [countable]

گروه، جوخه ءافراد، ورزش: بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن، نظامی: دسته

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» platoon
» platoon leader
» platoon sergeant
» platten
» platter

Synonyms & Related Words

platoon
[noun]
Synonyms: squad, company, group, outfit (informal), patrol, squadron, team

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

pla‧toon /pləˈtuːn/ noun [countable]
[Date: 1600-1700; Language: French; Origin: peloton 'ball, small group', from pelote 'little ball']
a small group of soldiers which is part of a company and is led by a lieutenant

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲