playing

تلفظ آنلاین

playing verbal noun. ['pleɪɪŋ]

play :
بازی کردن؛ نمایش
نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص، تفریح کردن، ساز زدن، آلت موسیقی نواختن، زدن، رل بازی کردن، روی صحنه نمایش ظاهرشدن، نمایش، نمایشنامه، خلاصی داشتن، حرکت آزاد داشتن، خلاصی، اداره مسابقه، کیفیت یا سبک بازی، شرکت در مسابقه انفرادی، ضربه به توپ، رقابت، مهندسی: حرکت آزاد، حقوقی: بازی کردن، روانشناسی: بازی، ورزش: شرط بندی روی بازی یا بازیگر، رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
playing noun
  1. [uncountable] the way in which somebody plays something, especially a musical instrument
    • ● The orchestral playing is superb.

    Definitions on the go

    Look up any word in the dictionary offline, anytime, anywhere with the Oxford Advanced Learner’s Dictionary app.

  2. [countable] the act of playing a piece of music
    • ● repeated playings of the National Anthem

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.