دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی portional )

portional

portional adjective. ['pɔ:ʃ(ǝ)n(ǝ)l] rare.

بخش

جزیی، بخشی، بخش، جزء، تکه، بهره، نصیب، سرنوشت، قسمت، ارث، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، بخشیدن، عمران: بخش، حقوقی: سهم از مال که والدین به یکی از فرزندانشان بدهند، بازرگانی: قسمتی، نظامی: جزء

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» portional
» portioner
» portionless
» portland
» portland cement

English Dictionary

portional adjective. ['pɔ:ʃ(ǝ)n(ǝ)l] rare. LME.
[Late Latin portionalis partial, from Latin portio(n-): see PORTION noun, -AL¹.]
Of a portion or part; partial.

■ portionally adverb E17.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲