دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی precinctual )

precinctual

precinctual adjective. [prɪ'sɪŋ(k)tjʊǝl]

مرز، محوطه، بخش، حوزه، حدود، حقوقی: حد

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» precinctual
» preciosity
» precious
» precious few
» precious little

English Dictionary

precinctual adjective. [prɪ'sɪŋ(k)tjʊǝl] M20.
[from PRECINCT noun, perh. after instinct, instinctual.]
Of, pertaining to, or characteristic of a precinct.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲