processual

processual adjective. [prǝ'sɛsjʊǝl]

process :
پروسه، فرآیند، روند
عمل آوردن، طریقه، روش، پویش، فراگرد، شیوه، تحویل، فرابرد، پرورش دادن، تقویم کردن، تولید کردن، جریان کار، عملکرد، زائده (در کالبدشناسی)، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی و مداوم، جریان عمل، مرحله، دوره عمل، طرز عمل، تهیه کردن، مراحلی را طی کردن، به انجام رساندن، تمام کردن، فراگرد، فراشد، روند، فرآیند، پردازش کردن، جریان کار در دادگاه، جریان دعوی، از مجرای قانون تعقیب کردن، احضار کردن، مهندسی: مرحله، کامپیوتر: پردازش کردن، معماری: فرابرش، حقوقی: تکلیف به حضور کردن، شیمی: فرآیند، روانشناسی: زائده، زیست شناسی: فرآیند، بازرگانی: جریان، ورزش: روند، نظامی: تهیه و تولید کردن، معماری: آمودن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
processual adjective. [prǝ'sɛsjʊǝl] L19.
[from Latin processus PROCESS noun + -AL1.]
1. Roman Law. Pertaining to a legal process, procedural. Now rare. L19.

2. Pertaining to a social or linguistic process. M20.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.