punched

تلفظ آنلاین

punched ppl adjective. [pʌn(t)ʃt]

punch :
مشت زدن
سوراخ کن، پانچ، توپ را با مشت زدن، ضربه با مشت، مهر کردن، مشروب مرکب از شراب و مشروبات دیگر، کوتاه، قطور، ضربه مشت، قوت، استامپ، مهر، مشت زدن، منگنه کردن، سوراخ کردن، پهلوان کچل، مهندسی: منگنه، کامپیوتر: پانچ، معماری: منگنه، ورزش: مشت، نظامی: در رهگیری هوایی به معنی روبرو شدن سریع با هواپیمای دشمن است.
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
punched ppl adjective. [pʌn(t)ʃt] LME.
[from PUNCH verb + -ED1.]
1. Of metalwork: beaten, hammered, wrought. obsolete exc. Hist. LME.

2. Perforated or pierced with a punch. L19.
punched card: see CARD noun2 3c. punched tape = punch tape s.v. PUNCH noun1.

3. Medicine. punched out, (of a wound, ulcer, etc.) having a well-defined edge. L19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.