دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی quadrangle )

quadrangle

تلفظ آنلاین

quad‧ran‧gle /ˈkwɒdrænɡəl $ ˈkwɑː-/ noun [countable]

حیاط یا فضای بزرگ که دوران ساختمان باشد، چهار دیواری با ساختمانهایی گرداگرد آن، چهار ضلعی، ((quad) درسیم تلگراف) سیم چهار لای به هم پیچیده عایق، (درمطبعه) قطعه سربی، چهار گوشه، چهار گوش، چهار دیواری، مربع، معماری: چهارگوشه

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» quadrangle
» quadrangular
» quadrangular meet
» quadrangular therapy
» quadrant

Synonyms & Related Words

quadrangle
[noun]
Synonyms: court, close, courtyard, curtilage, enclosure, quad, yard

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

quad‧ran‧gle /ˈkwɒdrænɡəl $ ˈkwɑː-/ noun [countable]

1. formal a square open area with buildings all around it, especially at a school or college Synonym : quad

2. technical a flat shape that has four straight sides

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲