receptacle

تلفظ آنلاین

FORMAL

receptacle /rɪˈseptəkəl/ noun [countable]

ژاک رادیو، سیم اتصال، نهنج، ظرف، جا، حاوی، حفره درون سلولی گیاه، مهندسی: مخزن، مهندسی: پریز، معماری: منبع، نظامی: فیش برق جعبه تقسیم سیمها
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: ظرف، مخزن، مهندسی: ظرف، منبع، معماری: ژاک رادیو، سیم اتصال، فیش برق جعبه تقسیم سیمها، نظامی: پریز، مهندسی: نهنج، ظرف، جا، حاوی، حفره درون سلولی گیاهعلوم هوایی: گیرنده

[TahlilGaran] Persian Dictionary

receptacle
[noun]
Synonyms: container, holder, repository

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

receptacle /rɪˈseptəkəl/ noun [countable] formal
[Date: 1300-1400; Language: Latin; Origin: receptaculum, from receptare 'to receive', from recipere; receive]
a container for putting things in:
a trash receptacle

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.