دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی reiner )

reiner

/'raınə/

rein :

زمام، عنان، افسار کردن، کنترل، ممانعت، لجام زدن، راندن، مانع شدن

rein (s) :

ورزش: لگام

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» reiner
» reinfection
» reinforce
» reinforce a notion
» reinforce a stereotype

English Dictionary

Rei·ner (rī

nər), Fritz. 1888-1963.
Hungarian-born American conductor who was musical director of the Pittsburgh Symphony (1938-1948), New York Metropolitan Opera (1948-1953), and Chicago Symphony (1953-1962).

[TahlilGaran] American Dictionary ▲