ridered

ridered adjective. ['rʌɪdǝd]

rider :
سوارکار، دوچرخه سوار، الحاقی، سوار کار، الحاقیه، حقوقی: ماده اصلاحی یا الحاقی در شور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه، بازرگانی: ماده یا بند الحاقی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
ridered adjective. ['rʌɪdǝd] M19.
[from RIDER noun, verb: see -ED2, -ED1.]
1. Geology. Of a rock: traversed by riders. M19.

2. Of a fence: strengthened with riders or braces. Also (rare), having a ridered fence. US. M19.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.