sampling
sampling verbal noun. ['sɑ:mplɪŋ]
نمونه برداری، نمونه گیری، نمونه گیری، نمونه برداری، مزه کردن، علوم مهندسی: نمونه گیری، کامپیوتر: نمونه برداری، عمران: نمونه برداری، معماری: برداشت نمونه، زیست شناسی: نمونه برداری، بازرگانی: نمونه گیری، علوم نظامی: نمونه
▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼
Advanced Persian Dictionary مهندسی صنایع: نمونه گیری، نمونه برداری
الکترونیک: نمونه برداری،
کامپیوتر: نمونه گیری، نمونه برداری،
زیست شناسی: نمونه گیری،
علوم مهندسی: نمونه برداری، نمونه گیری، برداشت نمونه،
معماری: نمونه برداری، نمونه،
علوم نظامی: نمونه برداری،
عمران: نمونه گیری،
اقتصاد: نمونه گیری، نمونه برداری، مزه کردن
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
Synonyms & Related Words sampling[noun]Synonyms: instance, case, case history, example, illustration, representative, sample, specimen
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲
English Dictionary sam·pling (săm
plĭng)
n.► Statistics. See
sample.
► ■ The act, process, or technique of selecting an appropriate sample.
■ A small portion, piece, or segment selected as a sample.
[TahlilGaran] American Dictionary ▲