scratched

تلفظ آنلاین

scratched adjective. [skratʃt]

scratch :
خراشیدن، زخم کردن
حذف کردن، پاک کردن، کناره گیری، خراشیدن، خاراندن، خط زدن، قلم زدن، خراش، تراش، چرکنویس، مهندسی: خراش، کامپیوتر: چرکنویس، ورزش: سریع پارو زدن موج سوار برای رسیدن به موج، خطا کردن، حذف بازیگر، انجام خطا
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
scratched adjective. [skratʃt] M16.
[from SCRATCH noun1, verb: see -ED2, -ED1.]
That has been scratched; having a scratch or scratches.
scratched figure Typography a numeral figure with a slanting line drawn across it, used in printing examples of arithmetical operations involving cancelling. scratched blue = scratch blue s.v. SCRATCH verb.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.