دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی shackles )

shackles

تلفظ آنلاین

shackles /ˈʃæk.ļz/

shackle :

شکل، دستبند، قید، مانع، پابند زدن، مهندسی: قلاب بوکسل، نظامی: وسیله اتصال قپانی، علوم دریایی: وسیله اتصال قپانی

shackle 1 :

بخو زدن، علوم دریایی: با بخو به هم پیوستن

shackle 2 :

حلقه اتصال، علوم دریایی: بخو

shackle 3 :

طول (واحد طول زنجیر 27 = متر)، علوم دریایی: طول

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» shackles
» shackles of
» shackleton
» shackleton, ernest
» shackling

English Dictionary

shackles noun pl. (treated as sing. or pl.). ['ʃak(ǝ)lz] dial. & slang. L19.
[Prob. from shackle-bone s.v. SHACKLE noun¹.]
Broth, soup, stew.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲