دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی shambly )

shambly

shambly adjective. ['ʃambli] colloq.

(بصورت جمع) کشتارگاه، قتلگاه، تلوتلو خودن، سلاخی کردن، کشتار کردن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» shambly
» shambolic
» shame
» shame into doing
» shame on

English Dictionary

shambly adjective. ['ʃambli] colloq. M20.
[from SHAMBLE noun¹, verb² + -Y¹.]
That shambles, shambling; awkward, ungainly; ramshackle, rickety.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲