spawning

/'spɔnıŋ/

spawn :
تخم ماهی، اشپل، بذر، جرم، تخم ریزی کردن (حیوانات دریایی)، تولید مثل کردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
spawning
[adjective]
Synonyms: fertile, childing, fecund, fruitful, productive, proliferant, prolific, rich

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.