splice ●○○○○

تلفظ آنلاین

GRE

splice /splaɪs/ verb [transitive]
splice noun [countable]

گره زدن سیم، تعمیر سیم، به هم تابیدن، باهم متصل کردن، پیوند کردن، مهندسی: نیمه نیمه روی هم گذاشتن، مهندسی: مفصل بافته، عمران: اتصال دادن با جوش، معماری: وصله، نظامی: بست زدن طناب یا سیم، علوم دریایی: پیوند زدن
splice (to) :
معماری: اتصال دادن بوسیله جوش
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: به هم تابیدن، نیمه نیمه روی هم گذاشتن، مهندسی: پیوند زدن، علوم دریایی: وصله، معماری: گره زدن سیم، تعمیر سیم، بست زدن طناب یا سیم، نظامی: اتصال دادن با جوش، عمران: مفصل بافته، مهندسی: به هم تابیدن، باهم متصل کردن، پیوند کردن

[TahlilGaran] Persian Dictionary

splice
[verb]
Synonyms: marry, hitch, mate, tie, wed

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

I. splice1 /splaɪs/ verb [transitive]
[Date: 1500-1600; Language: Middle Dutch; Origin: splissen]

1. to join the ends of two pieces of rope, film etc so that they form one continuous piece

2. get spliced British English informal to get married

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English

II. splice2 noun [countable]
the act of joining the ends of two things together, or the place where this join has been made

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.