squared

تلفظ آنلاین

squared /skweəd $ skwerd/ adjective

square :
میدان
چهار گوش، چارگوش، گوشه دار، جذر، میدان، منصف، منظم، حسابی، عادلانه، برابر، راست حسینی، چهار گوش کردن، مربع کردن، به توان دوم بردن، مجذور کردن، وفق دادن، جور درآوردن، واریز کردن، معماری: گونیا، روانشناسی: مربع، ورزش: به یک طرف میله و عمود به آن، خانه شطرنج، تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در آب، نظامی: مرتب کردن کلاه، علوم دریایی: مرتب کردن کلاه
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
squared /skweəd $ skwerd/ adjective

1. British English divided into squares or marked with squares:
squared paper

2. 3/9/10 etc squared the number three, nine etc multiplied by itself:
Three squared equals nine.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.