staged

staged adjective. [steɪdʒd]

stage :
صحنه
سکو، درجه، صحنه نمایش، پرده گاه، منزل، پایه، وهله، طبقه، در صحنه ظاهر شدن، مرحله دار شدن، اشکوب، چوب بست، سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو، هواپیما یا کشتی، اسکان دادن، مهندسی: طبقه، معماری: اشکوب، حقوقی: مقام، روانشناسی: مرحله، بازرگانی: مرحله، ورزش: قراردادن اتومبیل در خط آغاز، علوم هوایی: طبقه، نظامی: مراحل مختلف یک موشک، علوم دریایی: نیمکت آویزان
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
staged adjective. [steɪdʒd] M16.
[from STAGE noun,verb: see -ED2, -ED1.]
1. a. That acts (as) on a stage. M-L16.
b. Of a play: that is staged. E20.

2. Of a building: having a series of floors or storeys. L19.

3. That is brought about in stages, that proceeds in stages. M20.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.