staging

تلفظ آنلاین

staging /ˈsteɪdʒɪŋ/ noun

تمرین آب خاکی، تمرین کردن، سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما، استقرار موقت، سوار کردن، جا دادن، اسکان دادن، چوب بست، اسکلت، رانندگی کالسکه، نمایش، برصحنه آوری، باکالسکه سفر ردن، عمران: چوب بست، معماری: سکوی کار، نظامی: بستری کردن بیماران به طور موقت
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
staging /ˈsteɪdʒɪŋ/ noun

1. [uncountable and countable] when a play is performed on stage:
a modern-dress staging of ‘Hamlet’

2. [uncountable] a flat raised surface that is put up for a short time for people to stand and work on

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.