standard :مقیاس، استاندارد
سنجه، همسان، همشکل، یکنواخت یک جور، یکسان، نرم، مقیاس، نمونه قانونی، عیار قانونی، استاندارد مقرر، مطابق معیار عمومی، معمولی، متعارف، معیار، استاندارد، همگون، الگو، قالب، مقرر، قانونی، نمونه قبول شده، معین، متعارف، نشان، متداول، مرسوم، مهندسی: قسمت ساکن دستگاه، کامپیوتر: استاندارد، معماری: استاندارد، حقوقی: قانونی، شیمی: متعارف، روانشناسی: معیار، بازرگانی: استاندارد، ورزش: استاندارد، دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع، میله عمودی تکیه گاه وزنه (وزنه برداری)، نظامی: اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی، کالای جانشین رزمی