strangled

تلفظ آنلاین

strangled /ˈstræŋɡəld/ adjective

strangle :
سرگردان شدن یا بودن، متفرق شدن، ول گشتن، دور افتادن از یگان، گم شدن در جنگ، در مخابرات یعنی دستگاه، گلوی کسی را فشردن، خفه کردن، حقوقی: خفه کردن، نظامی: یاد شده را خاموش کنید
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
strangled /ˈstræŋɡəld/ adjective
strangled cry/gasp/voice etc a cry or other sound that is suddenly stopped before it is finished:
Ed gave a strangled cry.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.