tabled

تلفظ آنلاین

tabled adjective. ['teɪb(ǝ)ld]

table :
جدول؛ میز
به جدول انتقال دادن، جدول محاسبات، سفره، خوان، لوح، لیست، (در مجلس) از دستور خارج کردن، معوق گذاردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن، مطرح کردن، مهندسی: به صورت جدول درآوردن، کامپیوتر: طرح کردن، عمران: جدول، روانشناسی: جدول، بازرگانی: جدول، ورزش: میز بازی، علوم دریایی: تو گذاردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
tabled adjective. ['teɪb(ǝ)ld] LME.
[from TABLE noun, verb: see -ED2, -ED1.]
Made in or into the form of a table or flat surface; shaped like a table.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.