targeted

تلفظ آنلاین

targeted adjective. ['tɑ:gɪtɪd]

target :
هدف
تخته هدف، سیبل، گل، هدف مشخص (آماج)، نشانگاه، نشان، هدف گیری کردن، تیر نشانه، مهندسی: نشان، معماری: نقطه برداشت یا قرائت، روانشناسی: آماج، بازرگانی: هدف مشخص، ورزش: حد و مرز، سینه حریف، هدف فرود، هدف شمشیرباز، نظامی: سپر
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
targeted adjective
  1. aimed at a particular place or group of people
    • ● strategically targeted attacks
    • ● Emails are scanned for keywords in order to deliver targeted advertising.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.