termly

تلفظ آنلاین

termly /ˈtɜːmli $ ˈtɜːr-/ adjective

term :
ترم تحصیلی
اجل، واژه، عبارت (در ریاضی)، مدت، دوره انتصاب، جمله، عبارت، نیمسال، ترم تحصیلی، شرایط، روابط، فصل، موقع، هنگام، نامیدن، لفظ، اصطلاح، دوره، شرط، نامیدن، نهادن، خواندن، مصطلح کردن، حقوقی: شرط، مدت استمرار تصرف مال غیر منقول، مدت تمتع از منافع، مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است، شیمی: دوره، روانشناسی: عبارت، بازرگانی: مدت، جمله، زمان، نظامی: اصطلاح
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
termly /ˈtɜːmli $ ˈtɜːr-/ adjective British English
happening each term (=one of the three periods in the school or university year):
Students can pay fees in termly instalments.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.