دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی thru )

thru

تلفظ آنلاین

INFORMAL

thru /θruː/ adjective, adverb, preposition

(=through) از میان، از وسط، از توی، بخاطر، بواسطه، سرتاسر، از آغاز تا انتها، کاملا، تمام شده، تمام

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

See more results:

English Dictionary

thru /θruː/ adjective, adverb, preposition American English informal
a short form of through

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲