torqued

torqued adjective. [tɔ:kt]

torque :
گشتاور نیرو، نیروی پیچشی، نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین، نیروی گشتاوری، چنبره، طوق، طوقه، مهندسی: گشتاور پیچشی، مهندسی: گشتاور پیچشی، معماری: لنگر پیچشی، شیمی: گشتاور چرخشی، نجوم: گشتاور، ورزش: گشتاور نیرو، علوم هوایی: کارایی یک نیرو برای به گردش درآوردن جسم
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
torqued adjective. [tɔ:kt] L16.
[After French torqué pa. pple of torquer from Latin torquere twist.]
1. = TORQUATED 2; spec. (Heraldry) S-shaped; wreathed. L16.

2. fig. Upset, angry; overexcited. Also torqued up. US slang. M20.
M. Millar Can't I even ask a question without you getting torqued up.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.